لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
دل بباشد تنگ و احوالی خراب؛ غرق و مست و حسرت پیک شراب
ک بباشد این امید همچون سراب؛ نا امیدم بر دلم ؛ اندک عذاب
بلبلان را خوش بدیدم در بهشت؛ لیک اوازی ببود از کنج قاب
صرف کردم فعل عاشق پیشگی؛ عقل نگذاشت ک برود عشق ب باب
مصدرش را من نمیدانم چه بود؛ هرچه بود آغشته بر ویرانه بود
شرب و نوش لعل جان سوز گزاف؛ هر کجا دیدم همان میخانه بود
عاشقی بد بر دل ما خانه کرد؛ ک غرور من بدستش رامه کرد
ناله ای دارم خدایا رب من؛ ک چرا دل اندرون افسانه بود؟
ناله ام این است ای پروردگار ؛ این غم دلتنگیم در کجا کاشانه بود
گر بود شاعر کنون دلتنگ یار؛ حال خوبش شد بدین افسانه وار
«یه دیوونه»
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : پنج شنبه 14 آبان 1394
| 14:7 | نویسنده : PHILIP LAHM |




















لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید