مــعــلم گـفـت الــف
گـفـتـم او
گـفـت ب
گـفـتـم بـا او
گـفـت پ
گـفـتـم پـیـش او
گـفـت ج
خـواسـتـم بـگـم جــدایــی
گـفـت نــگــو
هیچوقت ولم نکن عزیزم
هیچوقت
از رها کردن نترس!
باور کن هيچ کس نمي تواند
چيزي که مال توست را از تو بگيرد !
و تمام دنيا ،نمي توانند
چيزي که مال تو نيست را برايت حفظ کنند!
همــه چيــز سـاده است
زنـدگــي...عشــق...دوست داشتــن...عـادت کــردن
رفتــن. آمــدن..
امــا....
چيــزي کـه ساده نيست
بـاور ايـن ""سـاده" بـودن هـاست...
فقط مال منی عزیزم عشقم
هیچ روباهی نمیتونه مزاحمت بشه مطمئن باش
چون مثه شیر هواتو دارم
مهم نیست اگر انسان
برای کسی که دوست دارد
غرورش را از دست بدهد،
اما فاجعه است اگر به خاطر حفظ غرور
کسی را که دوست دارد
از دست بدهد
غرورم برود ب درک
خاشعانه میگویم دوستت دارم
متواضعانه میگویم عاشقتم
می بالم ب داشتنت همسر گلم
محال است بارانی از محبت را ب کسی هدیه دهی
و
دستان خودت خیس نشود
همیشه باهاتم
همیشه پشتتم
هر کی جرعت داره بت نگاه چپ بندازه؛اونوقت با دنیا خدافظی کنه باید
بخاطرت همه دنیا رو کنار میزنم
چون فقط تو رو میخوام
عاشقتم گلکم
حســــــــ بودنت قشـ ـــ ــنگ ترین حس دنیاس
تو ڪـﮧ باشی ..
هر روز را .. نـــ ــــــ ــــ ـــــه
هر ثانیه را .. عشــ ♥ــ ــ ♥ـق است
تـُــو فَــــقَـــــط بـــــــآ مَــــن بــآش
مَـــــن قـُــــول مـــــيدَهَــــم بـــــآ خُــــودَم هَـــــم...
قَــــطـــعِِ رآبـــــِطـــــِه کُــــنَم ..
دِلــــم
هــوایـی مـی خـواهـد
پُـــر از
نَفــس هــایـــ تـــــو
__________________________________
جزئیات چشم هایــت
کلیات زندگــی من است
_____________________________________________________
آن قدر دوستت دارمـــــ
کـــه میدانم روزی خدا;
به زمین خواهد آمد
تا از تو سوال کنـــد
چـــه کــرده ای تو
که اینگونـــه تو را میپرستد
______________________________________________________
تو |قدر مطلق| منی
بــــا تــــو
احوال من همیشه
مـثـبـتــ اسـت
____________________________________________
تو که باشی
معجزه ای در من رخ میدهد
به نام آرامــــشـــ
_____________________________________________________________________________________
آنقدر که بودن تو را می خواهم
بودن خود را نمی خواهم
چقدر زیباست این
<<عشق>>
محو تو شدن را دوست دارم
زیبا تریــــن
پازل دنیـــاســـت
وقتی فاصله انگشــتانم
با انگشتانــت پر میـشود
نزدیک نزدیک لبـــ هآیــــت
طوری نفـــس کـشـیدنــم را تنظیم میکـنم
کــــه هر دم تو
بــآزدم من باشــد
عزیزم نفسم ب نفس تو بنده
نـمیدانم زندگی چیست؟؟
اگـر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکستـه ام
اگـر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جـوشیده ام
امـا این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بـریزم
امـا اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کـنم...


بــﮧ زیبایے چشمهاے پـُـفـ ڪرבه از
هِق هِق هــآے شَبــآنـﮧ(!)
بــﮧ زیبایے بغــض نَفَس گیـر روزانــﮧ...
بــﮧ زیبایے قلبــِ تڪـﮧ تڪـﮧ شُده اَز
شڪستنهاے بیشمـآر...
بــﮧ زیبایے نفسے ڪــﮧ از تَنگے بالـا نمیایــَב!!
بــﮧ زیبایے تمام شُـבטּ تـבریجے مـטּ ...
آرے
زنـבگے زیباستــ ـــ...!
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست
حاجت ب بیان نیست ک از روی تو پیداست
من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم
افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
شاعر ::یه بنده خدا
ﺍﻣـ ﺁ ﺷَﺒـ ـﻬﺎ..
ﻭﺁﯼ ﺍَﺯ ﺷَﺒـ ﻫﺂ...!
ﻫَﻮﺍﯾـِ ﺁﻏﻮﺷﺘــْـ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﻣـ ﻣﯿﮑُﻨـ ـﺪ،
ازخون دلم سفره رنگين شدي اي عشق <3
باري تو به دوشم چه سنگين شدي اي عشق <3
هر گه که دلم هم سفر باد صفا شد
گفتي که مرو مرکب بي زين شدي اي عشق <3
هرگز نکشيدي به دلم رسم سه نوبر
افسوس که صورت گر بي چين شدي اي عشق <3
معصوم مسيحا صفتي عادت من بود
بر دامن من لکه ننگين شدي اي عشق <3
از آدم و هابيل به قابيل کنون ما
سر منشعه هر فتنه و کين شدي اي عشق <3
فتوا بدهم تا ببرندت بر سر دار حالا که چنين مرتد و بي دين شدي اي عشق <
شاعر :یه بنده خدا
عشق حرمت داره دوستان ؛تو عشق بی حرمتی معنا نداره
جزای بدی داره اگه حرمت عشقو کسی بشکنه ؛پایدار باشید و وفادار
میدونی چرا بغل کردن قشنگه
چون طرف راستت که قلب نیست
همیشه خالیه
وقتی بغلش میکنی
قلب اونه
که پرش میکنه...
دل تو ای دل بیقراری بهر چیست؟
این همه عاشق بباشی بهر کیست؟
دل تو ای دل خانه ی مهر تو هم
روزی اندر خود کند راضی ب غم
دل ک باشد بیقرار و مست یار
ای دلم بس کن تو ای دل بیقرار
دل تو دیدی هرچه بود از پیش من
رفت و اندر پیش من تنهاست غم
عشق من کاین هست چون برگ سمن
عاشق و دلپیشه از راه سخن
هر چه باشد در دل من خستگیست
بهر این عشق خدایی عاشقیست
دل ک هست همچون که مجنون بی گمان
که برفت از پیش ما تنهادلان
کاین بود شاعر ک عاشق پیشه اش
ک بود او یک ملک در این زمان
شاعر::بنده ی حقیر
فرشته جونم دوستت دارم
زیباترین آرزوها تقدیم کسی که “زیبایی لحظه هایش آرزوی من است
آسمان هم که باشی
بغلت خواهم کرد
فکر گستردگی واژه نباش
همه در گوشه ی تنهایی من جا دارند
پر از عاشقانه های تویم
دیگر از خدا چه بخواهم؟؟
آهاے همیشگے ترینم!
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم!
.
.
.
هنوز هم وقتی باران می آید
تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست
شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند
.
انتظار میکشم تا شاید خداوند بالهایی را به من هدیه دهد که با این بالهای پر غرورم به سوی تو پرواز کنم و دستان گرمت را در دست بگیرم
کاش تو ای آسمان من، دل آبی ات ابری شود و از گونه هایت اشک بریزد تا شاید قطره ای از اشکهایت بر گونه من بریزد تا احساس آرامش وعاشقی کنم
کاش تو ای ستاره من، فرشته ای بیاید و تو را در سبد بگذارد و آن سبد پر از محبت و عشق را به من هدیه دهد
ای خورشید من غروب ها را خیلی دوست دارم چون تو بیشتر از همه لحظه ها به من نزدیکتری و میتوانم چهره ات را از نزدیک ببینم
سپیده آسمان را نیز دوست دارم چون سحرگاه از پشت کوه ها بیرون می آیی و سلامی عاشقانه به من میکنی
ای خورشید من، از ظهرهای تابستان نفرت دارم، چون تو در آن زمان در بلندترین نقطه آسمان میدرخشی
انتظار می کشم، تا شاید پرنده یا ستاره یا خورشید شوم، و یا شاید هدیه ای به من برسد که تو را بیشتر از همیشه در کنار خودم احساس کنم و ببینم
آرام باش، ما تا همیشه مال همیم، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من، تو تا ابد در قلبمی، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم، جایی که همیشه آرزویش را داشتی، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت، تشنه ام برای بوسیدن لب هایت
بگذار لب هایت را بر روی لبانم، حرفی نمی زنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم، آرزو میکنم لحظه مرگم همین جا باشد، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپش های قلبت شاد است، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم، میدانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم
همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود….
در آغوش عشق، بی خیال همه چیز، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده
عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم، از اینکه پیشمی خوشحالم
دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی .....!
حالم خوب است!
خوبِ خوب!
آنقدر خوب که گلویم امشب مهمانی به راه انداخته!
بغضم بد هوسِ رقصیدن کرده است!
اگه به یــــــه نفر قول دادے باهــــــاش بمونے ...
دیگه حق ندارے چراغ امیــــــد دلشو خــــــاموش کنے ...
رو حرفــــــت باش و عاشقش بــــــاش...
مطمــــــئن باش دنیــــــاشو به پات میــــــریزه...
این روزها حسی دارم آمیخته با دلتنگی . . .
کم می آورم ، بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند ، اما نه هر بازوانی ، فقط حصار آغوش تو . . .
طعم اولین هم آغوشی با تو را حتی در بهشت هم نمیتوانم تجربه کنم . . .
زمین به کنار . . . !
آغشــتـه به تـو می شـــود
روحـــــــــــم ، نفـــــــــسـم ، بنـد بنـد وجـــــــــــودم
وقتی در حصــار دسـتــانـت بـوســـه بـاران میشــوم
زن که تو باشــی مرد بودن خوب اســـت ....
از میان تمام مونــــث های دنیا ....
فقط کافیســـــت پای تو در میــــان باشد
نمیدانی برای تو مرد بودن چه کیفـــی دارد ....
گاهی وقتا میگویم عزیز دلــــــــم ...
گاهی از روی ادب ....
گاهی از دلتنگی ....
گاهی از ته قلبــــــ
اما ......
از سر هر چه باشد
تنها کسی که عزیز دلم استـــــ
تویی ... تو که عاشقانه دوستت دارمـــــــ
قهرمـــــــــــــــــــــــ
با دنیــــــــایی که .....
بیــــــــــــــنمان فاصــــــله ای ...
به درازای بی تــــــــــــــــو بودن گذاشت ........
جغرافیای دیگری خلق کرده …
نبودنت …
ابروهایم شده اند …
خط ِ استوای جدیدی …
که حوالی شان
همیشه بارانیست . .
پر از تــــــوام …
به تهیدستی ام نگاه نکن …
مگو هیچ نداری …
ببین….
“تـــــو را دارم”
بچـــه کـــه بـــاشی …
از “نقـــاشی”هـــایتـــ هـــم …
مــی تــواننــد بـــه روحیـــاتــ و درونیـــاتتــ پی ببــرنـــد ،
بـــزرگ کـــه مــی شـــوی …
از حــرفهـــایتـــ هـــم نمــی فهمنـــد تـــوی دلتــ چـــه خبـــر استــ !
دلــ ـــــم کــه میگیرد…
به خودم وعــ ــــده های روز خوب را میدهـــ ــم
از همــ ــان وعده های خوبــی که:
سالهــ ــــاست به امیــ ـــد رسیدنشان
تقویــ ــم را خط خطی میکنم…*
از دور…
تورا دوست دارم
بی هیچ عطری…
آغوشی…
لمسی…
و یا حتی بوسه ای.
تنها دوستت دارم. از دور…
چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغچه ی دیگری تصور کنی و هزار بار تو خودت بشکنی…
اونوقت آروم زیر لب بگی
*“گل من، تو باغچه ی من بمون عزیزم"*
ایـــن روزهــــا خــوابــــم نمـی آیــد …
فـقــط مـــی خـــوابـــــم
کــــه بیـــــدار نبــــاشــــم!
فکر و خیال نداشتنت را کمتر بکنم
امیدوارم تو مال من شوی عشقم
وگرنه دیگه زنده نمیمونم
پس مال من باش نه هیچ کس دیگه
*فدات بشم*
خورشید بتابد یا نتابد،
ماه باشد یا نباشد،
شب و روز من یکی شده
، فرقی ندارد برایم ،
همه چیز برایم رویا شده
، عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا و آرزو کاری ندارم ،
حقیقت این است که دوستت دارم!



















