از مجنون مجنونترم

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
شنیدم عاقلی گفتا به مجنون که برخود عشق را بستی به افسون که عاشق لاغر است و زرد و دلتنگ ترا تن فربه است و چهره گلرنگ جوابش داد آن دلدادهٔ عشق به غرقاب فنا افتادهٔ عشق که بینی هرکجا رنجور عاشق نباشد عشق با طبعش موافق مرا این عاشقی دلکش فتاده‌ست محبت با مزاجم خوش فتاده‌ست به طبع آتشین ناخوش نماید که عشق آبست اگر آتش نماید چو من در عاشقی چون خاک پستم کجا از آب عشق آید شکستم اگر چهرم چو گل بینی چه باک است نبینی کاصل گل از آب و خاک است تو نیز ای در خمار از بادهٔ عشق مزاج خویش کن آماده عشق که چون عشق گرامی سرخوش افتد به طبعت سرکشیهایش خوش افتد سخن را تاکنون پیرایه‌ای بود که با صاحب سخن سرمایه‌ای بود از آن گفتار شیرین میسرودم کزان لبهای شیرین می‌شنودم کنون می‌بایدم خاموش بنشست که دلدارم لب از گفتار بربست و گر گویم هم از خود باز گویم حدیث از طالع ناساز گویم ز دلبر گویم و ناسازگاریش هم از دل گویم و افغان و زاریش ز جانان گویم و پیوند سستش هم از دل گویم و عهد درستش که دیده‌ست اینچنین یار جفاکیش جفای او همه با بیدل خویش که دیده‌ست اینچنین ماه دل آزار ستیز او همه با عاشق زار برید از خلق پیوندم به یکبار که جای مست دل با غیر مگذار چو دل خالی شد از هر خویش و پیوند بگفتا هم تو رخت خویش بربند که من خوش دارم از تنها نشینی که تنها باشم اندر نازنینی فریب او ز خویش آواره ام ساخت چنین بی خانمان بیچاره‌ام ساخت کنون با هر که بینم سازگار است ز پیوند منش ننگ است و عار است چو گل با هر خس و خاری قرین است چو با من می‌رسد خلوت نشین است به من سرد است و با دشمن به جوش است باو در گفتگو، با من خموش است نمی‌پرسد ز شبهای درازم نمی‌بیند به اندوه و گدازم نمی‌گوید اسیری داشتم کو به حرمان دستگیری داشتم کو نپرسد تا ز من بیند خبر نیست نجوید تا ز من یابد اثر نیست نبیند تا ببیند غرق خونم نگوید تا بگویم بی تو چونم نخواند تا بخوانم شرح هجران نیاید تا زنم دستش به دامان نه چون مینا درآید در کنارم نه چون ساغر کند دفع خمارم نه چون چنگم نوازد تا خروشم نه چون بربط خروشد تا بجوشم لبش برلب نه تا چون نی بنالم ز اندوه و فراق وی بنالم نه دستی تا که خار از پا در آرم نه پایی تا ره کویش سپارم نه دینی تا باو در بند باشم دمی از طاعتی خرسند باشم کنون این بی دل و دینم که بینی حکایت مختصر اینم که بینی عجب تر آنکه گر غیرت گذارد که دل شرحی ز جورش برشمارد ز بیم رنجش آن طبع سرکش زنم از دل به کلک و دفتر آتش همان بهتر که باز افسانه خوانم ز حال خود سخن در پرده رانم بیا ساقی از آن صهبای دلکش بزن آبی بر این جان پرآتش که طبع آتشین چون خوش فروزد مبادا در جهان آتش فروزد شرابی ده چو روی خرم دوست به دل شادی فزا یعنی غم دوست   عاشقتم؛تا ابد

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 4 مرداد 1394 | 1:20 | نویسنده : PHILIP LAHM |

بفرما ماهی گلکم!ماهی کیلیکا هههه
بابا،بای*ای بابا چشم عشقم شب باز بیای ها ماهم
رای مو دیگه؟!هههه//خخ مگ براجا دیه یی هم هس؟8هههه چ جالب مگه پسرا هم تاف می زنن گلم؟!خخخخخخ
od.ir/i/00828/is0ggcpmp6if.jpg/تو این خنوک افتادم خخ7 نه اتفاقا خیلی نازه عشقم ماهی گلم
2ااااااز اووفتادی عشقم واااااای خوشگل خودمو گوگولی من//فدات شه سجاد الهی7الهی قربونت برم خوشگل من
س/./نه عشقم اخرشب ک اومدیم،بعد هروقت بت گفتم بپاکش9چشم دنیای من بوووس
گلکم؛شب باز بحرفیم،شب باید حالت عالی باشه ها8چشم اقای من تو هم همینطور گلکم بای ماهم باید برم
سواد رسانه ایه ماهم خب؟!/خب گلم8بعد معلممون می گفت ک عشقم ،////////////■
ه بود مخواستم ببینمت،بوووس7ای جوووونم الهی دورت بگردم تو ک از خودت برام نمی زاری گلکم همش من می زارم
این رژش غلیظه یا من؟.،/ببین،تو میخوای رژ بزنی ک روح داشته باشه بقول خودت نه؟.....■
یه سوال گلم....■
نو دیدی ک تیپت عادی بود منم همه بودم.حتما جزو همه یم دیه8نه تیپ من عادی نبود ! من شلوار سفید پام /■
ت مخواد مکنی،بمیرم ک خوبه8نمی دونستم یه رژ اینطوریت بکنه!سجاد منم ادمم ممکن الخطام//////////□■
...//////■
عشق من؟!...■
؟؟*هیچی گلم هیچی/جواب من هیچی نبود نازنین من،،**بود سجاد من///////............■
ن گفتم کمتر بزن؛کم تر؛چون رژ خیلی ضایعه تو چشه،&رژایه ضایع تویه چشم ندیدی پس عشقم
از این ب بعد نازنینم ببین....■
ت،حوصله گیر دادن هم دیه ندارم،وللش*سجادم به من گیرای الکی میدی! تو میگی تیپ نمی زنی /////■
////////////■
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • حسابدار مجرب