لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
عشق آن است که پیوسته و دلخسته رود؛؛نه هر آنکس که دمی رونق وآهسته رود
عشق آن است ک معشوق چو دل،بسته رود؛نه هر آنکس ک دمی آید و دلبسته رود
عشق آن است ک بهرش تو دگر هیچ کنی؛این ب معنی خرافات ؛مرا گیج کنی
هر چه عشق تو بود بهتر از او را تو ببین؛؛لیک گر عشق بود یار تو توصیف کنی
من که عاشق در خرابات مغان را سوی خویش؛؛حذر و گفته که جامانده تو تصنیف کنی
گر که روزی تو بخواهی بروی از جای یار؛؛نیز باید که تو و دل همه توقیف کنی
جز درد خیانت ک نمی باشد درد؛بدترین درد ب دست خود و یارت ک تو تحسین بکنی
ک تو این لذت جانمایه وفا را بکشی؛؛لیک محال است هوس ناله جدایی بکنی
هی خدایا من ک شکرت بکنم بابت یار؛لیک محال است گلی این جور قسمت بکنی
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : یک شنبه 4 مرداد 1394
| 21:37 | نویسنده : PHILIP LAHM |




















لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید