فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

میگویند دنیا زندانی بیش نیست …

کاش حبسِ اَبَد ببُرند برایمان و تــــو هم سلولیِ من باشی!



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:39 | نویسنده : PHILIP LAHM |

خُدایا…

چشم های هیــــچ عاشقی رو…

واسه رسیدن به عشقش…

خیــــس نکن… !



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:38 | نویسنده : PHILIP LAHM |

ﺩﺭ ﻗﻠــــــــــــﺐ ﮐﻮﭼﮑـم

فـﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾــــــــــــﯽ ﻣﯿﮑـنی

ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﺋﺐ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺍﯼ

ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗــــــــــــــــﯽ ﺩﺍﺭﺩ

بـﻬﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷــــــــــﺘﻦ !



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:38 | نویسنده : PHILIP LAHM |



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:34 | نویسنده : PHILIP LAHM |

لبریزِ توام
لبریزِ تو
و غمگین

لبریز
تنها
ترسیده
و غمگین..

ببین که کابوسِ نبودن
با بودنِ یک آدم چه می‌‌کند..



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:5 | نویسنده : PHILIP LAHM |

 

شاید
یک روز حرف هایم به آخر برسد
امّا قلب من
جا برای دوست داشتن ات
هرگز کم نمی آورد
که عشق من به تو
افزون تر از واژه ها
طولانی تر از فاصله ها ستـــ ...


تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:5 | نویسنده : PHILIP LAHM |
چه‌قدر تنهاست
شاعری که عاشقانه‌هایش
دست به دست می‌روند
به دست ِ تو اما
نمی‌رسند !
.

.
.



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 14:3 | نویسنده : PHILIP LAHM |

ﺗـــــــــﻮﯼ ﺯِﻧـــــــﺪِﮔﯽ ﻫـَـﺮ ﺁﺩَﻣـــﯽ ﯾــِﻪ ﻧَﻔَـــــﺮ ﻫَﺴــﺖ ﮐــِــﻪ …
ﻫﯿﭽـــﻮَﻗــــﺖ ! ! !
ﻫﯿﭽـــﻮَﻗــــﺖ ! ! !
ﻫﯿﭽـــﻮَﻗــــﺖ ! ! !
ﻓَﺮﺍﻣــــــــﻮﺵ ﻧِﻤﯿﺸـِــــه …
ﯾــــِـﻪ ﻧَﻔــَـﺮ ﮐِـــﻪ ﺍَﺯ ﻫَﻤِــﻪ ﯼِ ﺩُﻧﯿــــﺎ ﺑﯿﺸﺘـَـــﺮ ﺩﻭﺳﺘـِــﺶ ﺩﺍﺭﯼ …
یــِـــﻪ ﻣُﺨﺎﻃــَــﺐِ ﺧــــــﺎﺹ ﮐــِــــﻪ ﻫَﺮ ﭼِﻘَــــﺪﺭ ﻫــَـــــﻢ
ﺑـــــُـﺰُﺭﮒ ﺑـــــــﺎﺷـــﯽ ﺩَﺭ ﻣُﻘــــﺎﺑــِــــﻞ ﺍﻭﻥ ﺧُﻮﺩِﺗــــﻮ ﮐﻮﭼــــﯿﮏ ﻣﯿــــﺪﻭنی …
یِکى کِه بودَنِش جُبرانِ هَمِه ” نَبودَناىِ ” دُنیاست …
اونیکِه فَقَط یِه لَحظِه … یِه ثانیِه … یِه نَفَس اَز عَطرِش ، دیوونت می کنه …



تاريخ : پنج شنبه 8 مرداد 1394 | 1:41 | نویسنده : PHILIP LAHM |

امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی میکند ماندم که...

از چه بنویسم،

از آنهایی که دیروز با من بودند و امروز رفته اند و یا

از تو که همیشه حرفهای مرا می شنوی از چه بنویسم،

از آسمانی که در حال عبور است یا از دلی که سوت و کور است،

از زمینی بنویسم یا از زمان یا از نگاه مهربان،

از خاطراتی که با تو در باران خیس شد یا

از غزل هایی که هیچ وقت سروده نشدباز چه بنویسم...

از چتری که هرگز زیر آن نیاستادم یا از حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردم،

من عاشق خیابانی هستم که قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم،

من دلبسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را روی آن حک کنیم

و باز از چه بنویسم؟؟؟



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 13:26 | نویسنده : PHILIP LAHM |

گاهی دلم می گیرد از دنیا

برای دلم می نویسم

خدایا کنارم باش

قرارم باش

خدایا آرزوهایم

کنارم صف کشیده

برای آرزوهایم، خدایا

خدایی کن...



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 13:19 | نویسنده : PHILIP LAHM |

دل من پنجره ای میخواهد که رو به چشمان تو باز شود تا ببینم دنیای زیبایم را

چشمانی که انگار مثل یک دریاست ، دریایی که غرق درون آنم ...

دل من آسمانی میخواهد که تک ستاره اش تو باشی

تا من به امید تو پرواز کنم به سوی آسمان تا در خیالم همنشین شبهایت باشم....

دل من کوچه باغی میخواهد که عطر حضورت در آنجا پیچیده باشد

تا من به عشق تو ساعتها در آنجا قدم بزنم با یادت زیر و رو کنم تمام احساسی که آنجا نهفته...

دل من نیمکتی میخواهد که جای خالی تو در آن با خیالت پر شود

و من به انتظارت بنشینم ، تا لحظه ای که در کنارم بنشینی و برایم از آن حرفهای عاشقانه بگویی...

دل من ساحلی میخواهد که دریایش تو باشی ، و من امواج عشقت را در آغوش بگیرم...

دل من بارانی میخواهد ،  تا ببارد و من تو را در میان قطره هایش پیدا کنم ، با هم بارانی شویم

در آن هوای عاشقانه ماندنی شویم

با هم خیس خیس شویم ، تا پایان باران در کنار هم یک مجسمه عاشقانه شویم

دل من تو را میخواهد ، تویی که همه کس منی

تویی که مرا عاشق دلت کردی و دلت را مال من

دل من تو را میخواهد ، و تو را میخواند ، تویی که زیباترین ترانه ی عاشقانه های منی

دل من محبتهایت را میخواهد ، وجود گرم و پر احساست را میخواهد ، تا با احساست جان بگیرم

تا از بودنت نفس بگیرم تا از نفسهایت بروم

به کنار همان پنجره که رو به چشمانت باز میشد

تا اینبار پرواز کنم به سوی چشمانت! وای که درون چشمانت چه غوغاییست

دل من دنیایی را میخواهد که فقط من و تو درون آن باشیم



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 13:5 | نویسنده : PHILIP LAHM |

تحمل دلتنگی ، درد نبودنت ، من که تحمل ندارم دوری ات

عشق من هر جا هستی بیا که میخواهمت

میدانم تو نیز حال مرا داری ، تو نیز از دلتنگی احساس مرا داری

روزها چه زود میگذرد ، زندگی با یک چشم به هم زدن میرود

اما نمیگذرد، نمیرود این لحظه های انتظار و دلتنگی …

عزیز من ، نمیدانی که دلم چقدر برای چشمانت تنگ شده

نمیدانی که دلم چقدر برای آن آغوش گرمت پر میزند…

و قلبم اینجاست که تند تند میزند

بیقرارم ، و همچنان به عشق تو عاشق این انتظارم…

تا پایان این انتظار ، دلتنگی هایم بر روی هم انباشته میشود

تا جایی که قلبم لبریز از دلتنگیست ، لبریز از عشقیست که بیش از همیشه است …

تا پایان انتظار اشکی نمیریزم ، تا لحظه ای که تو را ببینم

و دریایی از اشک بر گونه ام جاری شود

تا اشکهای شوق جای غم دوری ات را بگیرد …

خیره به عکسهایت ، تحمل ندارم ببینم نیستی در کنارم

گرچه همیشه به تو میگویم که مهم در قلب هم بودن است ، همیشه به یاد هم بودن است

و من عشق بی قانون میخواهم ،من لحظه های آرام در کنار تو را میخواهم

و می آید لحظه ای که می آیی ، به عشق آن هست که این شعر مرا میخوانی …



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 13:4 | نویسنده : PHILIP LAHM |

حتماً برات اتفاق افتاده... 

گاهی فقط بوی یک عطر خاص،

شنیدن صدای عشقت،

شنیدن یک آهنگ مشترک، 

حتی یک تشابه اسمی...

برای چند لحظه

باعث میشه حس کنی قلبت میخواد از جاش کنده بشه.

این احساس با من رفیقه،روزی چند بار بهم سر میزنه.

هروقت که تنها میشم و به افکارم اجازه جلوه و خودنمایی میدم

همین حس سراغم میاد،یجورایی بهش عادت کردم.



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 13:1 | نویسنده : PHILIP LAHM |

 

عشقت در قلبم است ، تو مال منی و باور نداری که تنها امیدم به تو است

تمام زندگی ام هستی و خبر نداری که بی تو میمیرم…

باور نداری که در قلبم جز تو و عشقت کسی جایی ندارد ، کسی از حالم خبر ندارد

نمیدانی که با وجودت به من نفس میدهی

نمیدانی که با نفسهایت به من جان میدهی

و ای همیشه ماندگارم ، ای عزیزتر از جانم

با تو همیشه در اوج آسمانم ، با تو آرام ، حالم خوب خوب، همیشه شادم…

از عشق نمی هراسم آنگاه که تو عشق منی

نمیترسم از رفتنت آنگاه که تو هم عاشق منی…

تنها باور داشته باش عشق مرا ، غرق شو در وجودم و

ببین که لحظه به لحظه نفسهایم تو را میخواهند..

با تو همیشه مستم ، مست چشمهایت ، با تو همیشه هستم ، هستم تا ابد در دل مهربانت

هیچکس نمیتواند مرا از تو بگیرد،آنگاه که من با تو یکی شده ام ، با تو همیشگی شده ام

و من مال تویی هستم که خیلی وقت است مال منی

 من عاشق تویی هستم که خیلی وقت است به دنبال توام….

و باز شعری دیگر برای تو ، احساسی دیگر در وصف تو ، تا زنده ام مینویسم برای تو…

منبع::http://daftareshghe.com

نویسنده:::::::::مهدی لقمانی

 

 



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 12:55 | نویسنده : PHILIP LAHM |

تو مال منی ، به هوای تو همیشه پرواز میکنم …
حسی برای بودنت ، حسی برای در آغوش کشیدنت
و من با احساسم به تویی رسیده ام که همیشه مال منی ، همیشه به هوای آمدن منی
به رنگ دوست داشتن ، به لطافت عشق ، بدون ترس از سرنوشت!
به سوی تو می آیم از آنجایی که شاید از دور ، رسیدن ها محال باشد!
و من نمیترسم از آن دوردست ها ، من تمام فکر و ذکرم آن جاییست که تو هستی و با آن چشمهای زیبایت به دنبال منی هستی که در تب و تاب به تو رسیدنم…
میتوانم به احساسم برسم ، میتوانم به تویی برسم که به من احساس دادی
مهم نیست جانم ، وقتی که بودنم در گرو با تو بودن است ، وقتی که روح تو با جسم من یکی شده و با نبودنت رها میشوم از این دنیا…
نه زمان مهم است ، نه آمدن روشنی ها و تاریکی ها ، مهم عشق تو است که همیشه در قلبم است و من با همین عشق به تو خواهم رسید ، من با همین عشق بود که قلبم دوباره تپید لحظه ای که نفسهای آخرم را با تنهایی میگذراندم تو آمدی و دوباره به من زندگی دادی…
و آنجا بود که معنای زندگی را فهمیدم ،آنجا بود که طعم واقعی عشق را چشیدم ، آنجا بود که فهمیدم چه سختی هایی کشیدم تا به تو رسیدم….
من از پایانش نمی هراسیدم وقتی آغازش تو بودی ، رسیدم به پایانی که آغازی دوباره بود ، یک زندگی دیگر ، با حسی دیگر ، اینبار در کنار تو تا ابد….



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 12:47 | نویسنده : PHILIP LAHM |

تو این روزها همه اش فکرم درگیره،

نمی دونم تو این آتیش بازی دنیا،سوزوندم یا...سوختم!

دلم از خیلی چیزا لبریزه ، پر شدم از زندگی ، از حس بودن و گذرون

از این تنهایی که همه ادعای دونستنش رو می کنن ولی...کسی جز تو نمی دونه!

خدایا اسمتو که صدا می زنم دنیا... چشم می شه واسه شنیدن حرفم ،

آسمون گوش می شه واسه باریدن به جای چشمای من!

 غیر از اینه که هستی؟ که حست می کنم؟

خدایا می بینی اشکهامو؟ رنگ نگاهی که به سیاهی می زنه؟

 خستگی و این دردهایی که  نا آرومم می کنه؟

خدایا کلافه ام!گیجم ناامیدم آره ناامیدم ... این دوراهی...

خدایا قسمت می دم به کسی که دوسش داری و واست عزیزه

 به اشکی که رود می شه و می گذره

به عشقی که بهم داری و خودم که می دونم برات مهمم !

و به رنگ نگاهی که خیلی وقته دیگه شاد نیست....

فراریم بده.....به یه جای دور...خیلی خیلی دور....

خواهش می کنم.....



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 1:38 | نویسنده : PHILIP LAHM |

دل بسته ام به روزهای با تو بودن ، منی که خسته  و تنها همیشه در خلوت خویش مینشستم
نمیدانم کجای زندگی ام ، به کجا میروم ، تنها میدانم تو هستی و دلم به بودنت خوش است!
کمی حال و هوایم با وجود تو بهتر است ، اما هنوز به دنبال آنم عشقم را بیشتر به تو ثابت کنم!
برای من زندگی هیچ زیبایی جز تو ندارد ، همه زندگی ام در تو خلاصه میشود!
احساست را درک میکنم ، تو هم مثل منی ، اما مثل من تنها نبوده ای!
با یک  بوسه از لبانت ، با کمی خیره شدن به چشمانت به دنیایی میروم که تا به حال اینقدر آرامش در قلبم نبوده ، و هیچ حسی زیباتر از این در وجودم احساس نشده ، تنهایی را بیخیال ، گرچه گهگاهی به داد دلم میرسید اما حالا که تو را دارم ، میخواهم تو تنها باشی در تنهایی های من!
دنیای کوچکی است اما قلب های من و تو آنقدر بزرگ است که پر از آرزوهایی است که من در آرزوهای تو هستم و تو در آرزوهایی منی هستی که به امید به حقیقت پیوستن آنها نشسته ام!
هر جا باشیم ، هر جا برویم با همیم ! دلم گرفت ، نمیشکنم ، سرم را بر روی شانه هایت میگذارم و آرام میگیرم ، تا حس کنم یکی هست در این دنیا ، یکی هست که برایم یک دنیاست!





تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 1:19 | نویسنده : PHILIP LAHM |

به هوای تو آمدم دوباره سری به قلبم بزنم ، به هوای تو آمدم تا دوباره از احساسم بنویسم
به هوای تو آمدم تا دوباره بنویسم شعری دیگر، ورق بزنم دفتر عشقم را تا برسم به حسی دیگر
چه روزهایی را پشت سر گذاشتم ، چه لحظه هایی را در زندگی ام جا گذاشتم....
اما تو را هیچگاه جا نگذاشتم ، همیشه هم در قلبم بودی و هم در کنارم ، این همان حس آرامشی است که همیشه در وجودم بود ....
شاید عاشقانه هایم از یاد رفته باشند ، شاید این دفتر کهنه بر باد رفته باشد اما آنچه سالهاست از آن نوشته ام حسی است که همیشه در قلبم خواهد ماند ، حسی است که به تو دارم ، عشقیست که در دل دارم...
به هوای تو آمدم تا بگویم بیش از گذشته عاشقت هستم ، تا بگویم آن عشق رویاها هنوز هم حقیقتی است که در قلبم عاشقانه می تپد...
نیاز به آرامش داشتم ، نیاز به سکوتی داشتم که با آمدنش در خلوت قلبم حال مرا دگرگون کرد تا بتوانم از حسی بنویسم که در قلب من و همه عاشقان است.....



تاريخ : چهار شنبه 7 مرداد 1394 | 1:18 | نویسنده : PHILIP LAHM |

با تو غزل ستاره ها نورانیست

دل در نگاه تو ، زندانیست

نگذر ز بهار ، باغ احساس

چون بی تو تمام لحظه ها بارانیست .



تاريخ : سه شنبه 6 مرداد 1394 | 13:40 | نویسنده : PHILIP LAHM |

به نیمی از نگاهت بیقرارم / به نیم دیگرش جان میسپارم

قسم بر عشق بتها را شکستم / فقط مشتاق دیدار تو هستم



تاريخ : سه شنبه 6 مرداد 1394 | 13:1 | نویسنده : PHILIP LAHM |

به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر

                       دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر

                       پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را   

                         قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر

                      میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم 

                               برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر

                     دلم را درمیان نامه ام  پچیده می یابی  

                       کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در

                     درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد

                     تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر

                    میان برگ ماه پیچیده  تقدیم تو میدارم 

                    دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر

                                     ولی حس می کنم یک روز درغُربت دل عاشق  

                   دورازچشم تو می میرد کنار نامه ای  آخر



تاريخ : سه شنبه 6 مرداد 1394 | 12:55 | نویسنده : PHILIP LAHM |

خدایا!

میشه هدیه ولنتاین امسالم ی خط مشکی باشه

گوشه ی عکسم!!؟؟



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394 | 23:52 | نویسنده : PHILIP LAHM |

امشب دوباره اومدی تا رویاهام رنگی بشه

 

شاید همین خواب عمیق پایان دلتنگی بشه

 

 

امشب دوباره اومدی تا خوابمو رنگی کنی

 

 

 تا چشمای مغرورمو درگیر بی صبری کنی

 

 

 دارم نگاهت میکنم داری ازم دل میبری

 

 

چشم بر نمیدارم ازت تو از همه زیباتری

 

 

حالا که قسمت دوریه با رویاهات سر میکنم

 

 

 دستامو محکم تر بگیر دستاتو باور میکنم

 

 

 با رویاهات سر میکنم

 

برای دل بستن به تو دل کنده بودم از همه

 

 

چشمامو رو هم میزارم هر چی ببینمت کمه

 

 

امشب دوباره اومدی تا حالمو بهتر کنی

 

 

 تا خوابمو لبریز یاس تا بغضمو پر پر کنی

 

 

حالا که قسمت دوریه با رویاهات سر میکنم

 

 

 دستامو محکم تر بگیر دستاتو باور میکنم

 

 

با رویاهات سر میکنم



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394 | 23:49 | نویسنده : PHILIP LAHM |

مـــــن چقـدر دلتنگم

 

و چقـدر تشنه لبخند کسی که بــــــاران را میشناسد

 

دریــــــا رامیفهمد

 

و میداند سنگ سنگ است و نباید پـــــرتاب کرد….....



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394 | 10:59 | نویسنده : PHILIP LAHM |

با خون غم نوشتم غربت مکان ما نیست/ از یاد بردن دوست هرگز مرام ما نیست



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394 | 1:4 | نویسنده : PHILIP LAHM |

مدتيــ ــــــ استـــ كه ديگر نهـــباراني استـــ و نه ابريـــ ،

اين روزها تنها يكــــ قلب استــــ ــــ كه پر از درد دل استـــ!

نمي داند درد دلشــــ را به چهـــ كسيــ ــ بگويد؟

پســـ ايبارانـــ ببار كه درد دلمـــ را به تو بگويمـــ ...



تاريخ : دو شنبه 5 مرداد 1394 | 1:2 | نویسنده : PHILIP LAHM |

گاهی ، وقت خداحافظی از کسی خواسته یا ناخواسته میگیم : 
« مواظب خودت باش ! »
مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه
مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی !
مواظب خودت باش یعنی نگرانتم
مواظب خودت باش یعنی دوسـتــت دارم ! 
مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت ! 
مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده ! 
مواظب خودت باش یعنی... واقعاً مواظب خودت
باش...



تاريخ : دو شنبه 4 مرداد 1394 | 23:59 | نویسنده : PHILIP LAHM |

عشق آن است که پیوسته و دلخسته رود؛؛نه هر آنکس که دمی رونق وآهسته رود

عشق آن است ک معشوق چو دل،بسته رود؛نه هر آنکس ک دمی آید و دلبسته رود

عشق آن است ک بهرش  تو دگر هیچ کنی؛این ب معنی خرافات ؛مرا گیج کنی

هر چه عشق تو بود بهتر از او را تو ببین؛؛لیک گر عشق بود یار تو توصیف کنی

من که عاشق در خرابات مغان را سوی خویش؛؛حذر و گفته که جامانده تو تصنیف کنی

گر که روزی تو بخواهی بروی از جای یار؛؛نیز باید که تو و دل همه  توقیف کنی

جز درد خیانت ک نمی باشد درد؛بدترین درد ب دست خود و یارت ک تو تحسین بکنی

ک تو این لذت جانمایه وفا را بکشی؛؛لیک محال است هوس ناله جدایی بکنی

هی خدایا من ک شکرت بکنم بابت یار؛لیک محال است گلی این جور قسمت بکنی



تاريخ : یک شنبه 4 مرداد 1394 | 21:37 | نویسنده : PHILIP LAHM |
بفرما ماهی گلکم!ماهی کیلیکا هههه
بابا،بای*ای بابا چشم عشقم شب باز بیای ها ماهم
رای مو دیگه؟!هههه//خخ مگ براجا دیه یی هم هس؟8هههه چ جالب مگه پسرا هم تاف می زنن گلم؟!خخخخخخ
od.ir/i/00828/is0ggcpmp6if.jpg/تو این خنوک افتادم خخ7 نه اتفاقا خیلی نازه عشقم ماهی گلم
2ااااااز اووفتادی عشقم واااااای خوشگل خودمو گوگولی من//فدات شه سجاد الهی7الهی قربونت برم خوشگل من
س/./نه عشقم اخرشب ک اومدیم،بعد هروقت بت گفتم بپاکش9چشم دنیای من بوووس
گلکم؛شب باز بحرفیم،شب باید حالت عالی باشه ها8چشم اقای من تو هم همینطور گلکم بای ماهم باید برم
سواد رسانه ایه ماهم خب؟!/خب گلم8بعد معلممون می گفت ک عشقم ،////////////■
ه بود مخواستم ببینمت،بوووس7ای جوووونم الهی دورت بگردم تو ک از خودت برام نمی زاری گلکم همش من می زارم
این رژش غلیظه یا من؟.،/ببین،تو میخوای رژ بزنی ک روح داشته باشه بقول خودت نه؟.....■
یه سوال گلم....■
نو دیدی ک تیپت عادی بود منم همه بودم.حتما جزو همه یم دیه8نه تیپ من عادی نبود ! من شلوار سفید پام /■
ت مخواد مکنی،بمیرم ک خوبه8نمی دونستم یه رژ اینطوریت بکنه!سجاد منم ادمم ممکن الخطام//////////□■
...//////■
عشق من؟!...■
؟؟*هیچی گلم هیچی/جواب من هیچی نبود نازنین من،،**بود سجاد من///////............■
ن گفتم کمتر بزن؛کم تر؛چون رژ خیلی ضایعه تو چشه،&رژایه ضایع تویه چشم ندیدی پس عشقم
از این ب بعد نازنینم ببین....■
ت،حوصله گیر دادن هم دیه ندارم،وللش*سجادم به من گیرای الکی میدی! تو میگی تیپ نمی زنی /////■
////////////■
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • حسابدار مجرب